همشهری آنلاین: مذاکرات صلح سوریه، وحدت لیست‌های انتخاباتی و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله‌های روزنامه‌های یکشنبه-۲۵ بهمن- جای گرفتند.

رضا میرابیان سفیر سابق ایران در کویت در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر« آزمون «ریاض» در نشست «مونیخ»» نوشت:روزنامه ایران؛ ۲۵ بهمن

دور جدید مذاکرات صلح سوریه در حالی با حضور کشورهایی همچون امریکا، روسیه، ایران، عربستان و ترکیه در «مونیخ» برگزار شد و شرکت کنندگان کوشیدند با ایجاد اتفاق نظر میان  بازیگران منطقه و فرامنطقه ، زمینه نابودی تروریسم را فراهم آورند. مسائلی مانند زمینه‌سازی ارسال کمک های بشردوستانه برای آوارگان سوری و همچنین تنظیم سازوکار برای آینده سیاسی سوریه نیز از محورهای دیگر نشست بود که می تواند در تعیین سمت و سوی آینده تحولات مؤثر باشد.

مهمترین دستاورد نشست صلح سوریه اعلام آتش بسی تحت عنوان «توقف خصومت ها» بود، ارسال کمک های انسان دوستانه به مناطق تحت محاصره دولت سوریه و نیز مناطق تحت محاصره گروه های تروریستی هم گام اولیه و مثبتی برای گره گشایی از آینده بحران سوریه محسوب می‌شود. تلاش برای برقراری آتش بس هم در صورت عملیاتی شدن می‌تواند از دامنه بحران خشونت بار سوریه تا زمان رسیدن به یک راهکار نهایی بکاهد. ایران نیز  به عنوان یکی از کشورهای فعال منطقه در این مذاکرات حساس ، نقش و مشارکت جدی داشت و وزیر خارجه کشورمان  با رایزنی های مستقیم ، موثر و گسترده ، بازیگران اصلی را از مواضع و خط قرمزهای تهران آگاه کرد.

مقامات کشورمان از همان آغاز ضمن تأکید بر ضرورت برخورد واقع‌بینانه جامعه بین‌المللی در پیگیری همزمان مبارزه با تروریسم و تحولات سیاسی در سوریه ، بر لزوم تهیه فهرست گروه‌های تروریستی پافشاری کرده اند تا  گروه های معارض غیر تروریستی ای که باید سر میز مذاکره بنشینند ، مشخص شود و به این ترتیب، امکان دستیابی به صلحی عادلانه و کارساز فراهم شود. 

اما مشکل آنجایی است که برخی از طرف مذاکره ایران،  تفکیک جریان های معارض به تروریست و غیر تروریست را با اهداف و منافع خود  گره زده‌اند و بسیاری از گروه‌های مسلح و تروریستی مانند گروه «جیش الاسلام» که نقش جدی در آشوب آفرینی و کشتار مردم غیر نظامی دارندرا به عنوان گروه غیر تروریستی قلمداد می کند. ظریف و همکارانش از مدت‌ها قبل تأکید کرده اند تا زمانی که تفکیک معارضان براساس واقعیت های موجود انجام نشود ، چشم انداز صلح پایدار دور از دسترس خواهد بود و در نشست مونیخ نیز بخش عمده ای از تلاش آنان به قبولاندن این نکته محوری معطوف شد.

 این تلاش ها در حالی است که عربستان سعودی هم، به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه در روند مذاکرات سوریه نقش دارد. نقشی که به واسطه تنش های دیپلماتیک اخیرش با ایران به این پیش بینی دامن زده که روند گفت وگوهای سوریه را از مسیر اصلی خارج خواهد کرد. در حالی که ایران از همان آغاز برای پایان دادن به بحران های دامنگیر منطقه دست همکاری را به سمت همه کشورهای این حوزه دراز کرد، سعودی ها ضمن نقش آفرینی دوگانه یعنی حمایت پنهان از جریان‌های تندرو و حمایت علنی از مذاکرات سیاسی، وارد فاز چالش با ایران شدند و بی توجه به پیامدهای خطرناک بقای تروریسم ، درصدد برآمده اند تا به قیمت تامین منافع حداکثری ریاض ، صلح سوریه و حتی منطقه را به مخاطره اندازند.

چنین نگرشی ، با لحاظ حساسیت جهانی به تحولات سوریه ، نتیجه مورد نظر سعودی ها را تامین نخواهد کرد ، کماینکه ایران و روسیه ، از عزم خود برای پیشگیری  از ماجراجویی و سیاست های آشوب طلبانه برخی کشورهای منطقه تاکید کرده اند.

در چنین فضایی ، تن دادن عربستان به دیپلماسی «برد -برد» ، یگانه راه ایجاد و تقویت صلح منطقه ای است تا منافع همه طرفین درگیر ماجرا را تامین شود.از این نگاه ؛ نشست مونیخ ، بزنگاه و آزمونی حساس برای ریاض است که نتیجه آن ، در تعیین سمت و سوی جایگاه منطقه‌ای عربستان موثر خواهد بود.

  • وحدتي كه صفرا فزود

عباس عبدي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد؛۲۵ بهمن

بايد شكرگزاري كرد كه اصولگرايان محترم به خوبي و خوشي به ليست واحدي رسيدند و وحدت را سرلوحه فعاليت سياسي انتخاباتي خود قرار دادند، با اين هدف كه در انتخابات پيروز خواهند شد. اين استدلال از آنجاست كه همواره گمان كرده‌اند، شكست آنان به دليل تنوع و فقدان وحدت ميان آنان بوده است. اين گزاره نادرست ميان اصلاح‌طلبان هم رواج دارد و برخي بر اين گمان هستند كه اگر در فلان انتخابات تعداد نامزدهاي‌شان كمتر بود و وحدت مي‌داشتند، حتما پيروز مي‌شدند! در حالي كه لزوما چنين نيست. زيرا آراي انتخاباتي در ايران به اين شكل نيست كه اگر كسي كنار برود آراي او به حساب فرد ديگري كه موردنظر اوست واريز خواهد شد. به علاوه اگر تنوع نامزدها را كنار بگذارند، نامزدي كه نماد وحدت است، مجبور است در برنامه‌هاي خود تغيير ايجاد كند و همين كار موجب تحول در پايگاه مخاطبانش و در نتيجه در آراي او خواهد شد. از اين پرسش‌ها مهم‌تر اين است كه چرا توضيح نمي‌دهند كه وحدت مورد نظرشان شكل نگرفته؟ آيا قدرت‌طلبي‌ها و مسائل شخصي را ‌بايد عنصر اصلي دانست يا عوامل ريشه‌اي‌تري وجود دارد؟ اين مطالب به معناي آن نيست كه وحدت لازم نيست، اتفاقا وقتي كه برمبناي زمينه‌هاي عيني است بسيار هم خوب است.

ولي وحدت شكلي و صوري نه تنها كمكي به هر دو جناح و در اين انتخابات خاص به اصولگرايان نمي‌كند، بلكه براي آنان ضرر هم دارد. هرچند اين مساله در اين انتخابات براي اصلاح‌طلبان كاملا برعكس و وحدت براي آنان مفيد است.

وحدت در ليست نامزدهاي مجلس يا رياست‌جمهوري وقتي مفيد و كارآمد است كه مبتني بر وحدت در عينيت جامعه باشد و ضرورت‌هايي عيني، آن را اقتضا كند.

وحدت يا سلبي است يا ايجابي. وحدت ايجابي، مبتني بر درك و فهم مشترك از مسائل جامعه و راه‌حل‌هاي آن و نيز همسويي نيروهاست. وحدت سلبي نيز مبتني بر خطر مشترك از سوي نيروهاي ديگر است كه چند گروه يا گرايش را تهديد مي‌كند و اين نيروها به واسطه آن خطر مشترك، وحدت پيدا مي‌كنند.

اكنون ببينيم كه وضعيت ليست مشترك اصولگرايان از اين دو نظر چگونه است؛ در ليست اعلامي كافي است كه برخي چهره‌ها را با يكديگر مقايسه كنيم. آقاي يحيي آل‌اسحاق در اين ليست هستند و از سوي ديگر طرفداران و وزراي دولت احمدي‌نژاد هم به وفور در ليست هستند كه هيچ تناسبي با هم ندارند. بخش مهمي از آنان مثل آقاي مصباحي‌مقدم به لحاظ اقتصادي چه تناسبي با جناح تندروي ليست دارند، حتي به لحاظ سياسي نيز تفاوت‌ها فاحش است.

نحوه برخورد آنان با دولت آقاي روحاني به كلي با يكديگر مغاير است. حتي در مورد برجام نيز بعضا در دو قطب مخالف يكديگر بودند. مواضع آقاي ابوترابي را با پايداري‌هاي موجود در ليست مقايسه كنيد. در مورد دولت احمدي‌نژاد كه شكاف اعضاي ليست خيلي بيشتر است. برخي اعضاي دولت وي و پايداري هستند، برخي نيز در نقطه مقابل آنان قرار دارند. جالب اينكه مواضع آنان نسبت به آقاي هاشمي و نيز اصلاح‌طلبان هم به كلي با يكديگر فرق دارد. بنابراين وحدت مذكور بر پايه نقاط مشترك و امور ايجابي بنا نشده است. ولي اين وحدت برمبناي سلبي نيز قرار ندارد. اگر منظورشان، خطر اصلاح‌طلبان باشد، در اين صورت بايد براي آنان متاسف بود كه با وجود داشتن تمامي ابزارهاي قدرت و نيز پس از رد صلاحيت چند رده از نيروهاي اصلاح‌طلب، هنوز هم براي شكست دادن طرفِ مقابلِ خود نيازمند ليست واحدي هستند. اين تعبيري جز اعلام شكست ندارد. بعلاوه حضور اصلاح‌طلبان و اعتداليون چه خطري براي امثال آقاي آل‌اسحاق يا ابوترابي و امثال آنها دارد؟

در حالي كه ليست اصلاح‌طلبان از هر دو حيث وحدتِ ايجابي و سلبي وضعيت بهتري نسبت به ليست اصولگرايان دارد، زيرا در مورد مسائل كلي پيش‌گفته اختلاف‌نظرهاي آنان بسيار كم است و به نوعي با يكديگر شبيه هستند و از حيث سلبي هم آنان در برابر شديدترين رد صلاحيت‌ها قرار گرفته‌اند و براي حفظ موجوديت خود چاره‌اي ندارند كه فقط يك ليست بدهند.

نتيجه اين وضع چيست؟ نخستين نتيجه اين است كه وحدت اصولگرايان موجب برجسته‌تر شدن ليست اصلاح‌طلبان خواهد شد. در واقع اگر اصلاح‌طلبان خواهان يك اتفاق بودند كه ليست آنان را برجسته كند، همين دوقطبي حاصل از وجود يك ليست نزد اصولگرايان است. در واقع دوقطبي شدن ليست‌ها موجب مي‌شود كه مردم بر آرايي كه مي‌دهند تمركز بيشتري پيدا كنند و همين مساله سبب ديده شدن بيشتر ليست اصلاح‌طلبان مي‌شود.

از سوي ديگر آنچه اهميت دارد، اين است كه راي‌دهندگان اصولگرا هيچ دليلي نمي‌بينند كه به افراد متضاد موجود در ليست ائتلاف راي دهند. چون نه وحدت ايجابي با آنان دارند و نه وحدت سلبي آنان را كنار يكديگر جمع كرده تا خطر مشتركي را به آنان گوشزد كند. از اين رو ليست واحد اصولگرايان موجب ريزش آراي آنان خواهد شد و چه بسا به نفع ليست اصلاح‌طلبان نيز تمام شود. در حالي كه اگر چند ليست داشتند، از يك سو دوگانه اصولگرا و اصلاح‌طلب را ايجاد نمي‌كردند و از سوي ديگر امكان راي دادن به نامزدهاي متنوع را فراهم مي‌كردند. به طوري كه اين پراكندگي اگر به ضرر خودشان باشد، حداقل به نفع اصلاح‌طلبان نيز نباشد.

وحدت موردنظر و رخ داده ميان اصولگرايان مصداق آن ضرب‌المثل «از قضا سرانگبين صفرا فزود» است. به جاي آنكه موجب افزايش آراي آنان و ريزش آراي رقيب شود نتيجه معكوس خواهد داشت. به نظر مي‌رسد كه اصولگرايان محترم سرنا را از سر گشاد آن مي‌نوازند. وحدت بايد در بطن جامعه و نيروي سياسي شكل بگيرد، سپس در ليست انتخاباتي واحد بازتاب پيدا كند. طي كردن اين مسير به صورت معكوس قابل تصور نيست. شايد گمان شود كه اين يادداشت از زاويه تاثيرگذاري سياسي و به چالش كشيدن طرف مقابل نوشته شده است، ولي اين طور نيست. معتقدم كه اين يادداشت بيش از اينكه واجد مضمون سياسي باشد، در پي بيان يك واقعيت است، حتي علاقه‌اي به نوشتن آن تا پيش از رسيدن اصولگرايان به وحدت نداشتم، زيرا هيچ نعمتي را براي اصلاح‌طلبان بهتر از وحدت شكلي و ظاهري اصولگرايان نمي‌دانستم كه خوشبختانه رخ داد.

  • انتخاب ايراني- اسلامي

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه رسالت؛ ۲۵ بهمن

رقابت، موتور محركه انتخابات است و نمي‌توان انتخاباتي پرشور انتظار داشت بي‌آنكه تنور رقابت در آن گرم شده باشد. اما نكته اينجاست كه محدوده اين رقابت در نظام اخلاق مدار اسلامي چيست و شيوه رقابت چگونه بايد باشد؟

چون مردم از برگزاري انتخابات انتظار تغيير و تحول سازنده را دارند، طبعا در رقابت‌هاي انتخاباتي، پيا‌م‌هايي كه شرايط موجود را نقد نمايد و رايحه تغيير و تحول از آن به مشام برسد، بيشتر جلب توجه مي‌كند. همچنين روشن است كه اين وعده‌هاي تغيير بايد ناظر به وضعيت كنوني جامعه و مشكلات اكثريت مردم باشد تا مخاطبان فراگيرتري بيابد. بنابراين انتظار مي‌رود هنگام انتخابات، افراد و احزاب مختلف، با شناسايي مشكلات جامعه و ارائه راهكارها و توانمندي‌هاي خود براي حل آنها، دلسوزانه و در چارچوب نظام و محدوده قانون به رقابت بپردازند. در اين صورت، بيشترين بركت‌هاي الهي شامل جامعه خواهد شد و حتي افراد و گروه‌هايي كه نتوانند اكثريت آراء را كسب كنند نيز انديشه و راهكارهاي حق مدارانه‌شان به عنوان يك مطالبه مورد تقاضاي جامعه باقي خواهد ماند و به تعبير مشهور، همه شركت كنندگان در اين بازار رقابت انتخاباتي سرانجام برنده محسوب مي‌شوند.

اما واقعيت آن است كه تا طراحي و اجراي الگويي اسلامي - ايراني از انتخابات هنوز فاصله داريم و ردپاي فرهنگ غرب را در برخي شيوه‌هاي تبليغات و رقابت انتخاباتي، مي‌توان مشاهده كرد، شيوه‌هايي كه مردم ما آن را "بداخلاقي انتخاباتي" مي‌نامند. چه بسا در فرهنگ غرب به كارگيري ابزارهايي نظير تهمت، استهزاء، دروغ، افشاي مسائل شخصي، تخريب و نظاير آن، نهادينه شده و به عنوان چاشني، غذاي انتخابات را لذيذتر مي‌كند. مهم آن است كه نمايش انتخابات نظير نبرد گلادياتورها شديدترين هيجان را پديد آورد و بيشترين تماشاچي را جلب كند!

از جمله شاخصه‌هاي ديگر رقابت در غرب، رويكرد چشم و گوش پركني آن است يعني نامزدها با توسل به هر روش چشم و گوش پر كن، براي كسب راي تلاش مي‌كنند. حال آنكه در فرهنگ اسلامي بايد مبناي اصلي انتخاب مردم و دادن راي، اقناع عقلي و گرايش قلبي باشد و لذا بايسته آن است كه تبليغات نامزدها نيز نشأت گرفته از اين مباني باشد.

عليرغم اين كاستي‌ها، در رقابت‌هاي انتخاباتي غرب، نكته آموزنده‌اي هم هست كه هنوز آن چنان كه بايد در جامعه ما مورد توجه عده‌اي از سياسيون قرار نگرفته است و آن نكته رعايت خطوط قرمز در انتخابات است. در آمريكا و كشورهاي اروپايي، خطوط قرمز پيدا و پنهاني وجود دارد كه با قطعيت اعمال مي‌شود و رعايت همين خطوط قرمز است كه خاطر سردمداران اين كشورها را هنگام برگزاري انتخابات نگران نمي‌سازد كه مبادا آسيبي به تماميت نظام حكومتي‌شان وارد آيد. زيرا غربي‌ها آن چنان منافذ تهديد انتخابات را شناسايي و آنها را مسدود كرده‌اند كه عليرغم تبليغات گسترده درباره آزادي راي در انتخابات به هيچ وجه امكان ندارد نامزدي كه نسبت به نظام سرمايه‌داري و تبعيض‌ها يا سلطه اسرائيل بر مردم آمريكا و نظاير آن اعتراض داشته باشد، حتي به مرحله ثبت نام راه پيدا كند.

از طرف ديگر آمريكا با شناسايي همين منافذ رسوخ، تلاش كرده و مي‌كند تا هنگام برگزاري انتخابات، با برپايي انقلاب‌هاي رنگي و تبديل انتخابات به رفراندوم و امثال اينگونه توطئه‌ها، دولت‌هاي مستقل را در ديگر كشورها سرنگون سازد و دولت‌هاي وابسته به غرب را سركار بياورد و اين درسي است كه ما بايد از غرب بياموزيم خصوصاً با تجربه‌اي كه از انتخابات سال 1388 و طمع ورزي دشمن به دست آورديم و قرائني كه در زمينه نفوذ استكبار مشاهده مي‌شود، ضرورت حاكميت قانون و ممنوعيت تخريب جايگاه نهادهاي قانوني و رعايت خطوط قرمز نظام اسلامي در رقابت‌هاي انتخاباتي پيش رو اهميت مضاعفي پيدا كرده است.

در راستاي همان سياست مداخله جويانه، يكي از شگردهاي استكبار هم، تشديد رقابت‌هاي انتخاباتي تا مرحله رويارويي و ايجاد جنگ خياباني و سلب آرامش و امنيت جامعه است كه خوشبختانه عليرغم همه توطئه‌ها در فتنه 88، هوشياري مردم اين توطئه را خنثي ساخت، اما درس بزرگي هم به ملت ما در زمينه محدوده و شدت رقابت‌ها در چارچوب حفظ امنيت كشور آموخت.

البته به نظر مي‌رسد وسوسه قدرت آنچنان برخي سياست پيشگان را از خود بي‌خود كرده است كه از انتخابات 88 هم عبرت نگرفته‌اند و از هم اكنون فعاليت‌هاي خويش را براي تحريك مردم عليه نظام اسلامي آغاز كرده‌اند. هنر اين افراد دانسته يا ندانسته هماهنگي با آهنگ آمريكاست و مي‌كوشند با حمله به نهادهاي قانوني و زير سئوال بردن عالي‌ترين نهادهاي حكومتي و تضعيف شوراي نگهبان، صدا و سيما، قوه قضائيه، سپاه پاسداران و امثال آن، روحيه لجبازي و بروز عكس العمل را در جامعه ايجاد كنند و به خيال خود با سوار شدن بر موج لجاجت مردم، در انتخابات پيروز شوند. يعني تكرار همان شگردي كه نقطه آغاز آن شبهه افكني از تريبون رسمي و عمومي و توسط يكي از سياسيون برجسته‌اي بود كه انتظار مي‌رفت بيشترين دفاع را از نظام اسلامي داشته باشد اما در كمال ناباوري وي نگراني خود را از تقلب در صندوق‌هاي راي اعلام كرد و از درون حاكميت، به پايه‌هاي اعتماد مردم ضربه وارد ساخت و دستاويزي به دشمن داد.

علاوه بر شگرد سلب اعتماد مردم نسبت به اركان نظام، ترفند ديگر اين گونه سياسيون در تبليغات انتخابات، مظلوم‌نمايي است تا با سوء استفاده از روحيه مظلوم‌نوازي مردم ايران، آراي ملت را به سوي خود جلب كنند و البته در راهكار مظلوم نمايي، دروغ يكي از ابزارهاي مجاز است، چنانكه يكي از همين آقايان، اخيراً ادعا كرده است كه تنها يك درصد نامزدهاي آنان تاييد شده‌اند، اين در حالي است كه طبق برآورد صاحبنظران، جناح فوق چند برابر ظرفيت مجلس نامزد تاييد شده دارد. بداخلاقي ديگر تبليغاتي، تلاش براي ايجاد اختلاف در جريان رقيب است، يعني جريان فوق الاشاره به موازات تلاش براي وحدت خود مي‌كوشد مانع وحدت در جريان اصولگرا گردد چنانكه در انتخابات سال 1392 شاهد آن بوديم و در اين راه به انواع حيله‌ها هم متوسل مي‌شوند البته تا زماني كه جريان اصولگرايي به اين بلوغ سياسي نرسد كه رمز موفقيتش پايبندي به خرد جمعي و وحدت است، طبعاً بايد خود را آماده پذيرش ضربات رقيب بنمايد و خوشبختانه با توجه به تجربه‌هاي گذشته در رقابت‌هاي انتخاباتي اين دوره، تاكنون گام‌هاي اميدواركننده‌اي در راه وحدت اصولگرايان برداشته شده است و به همان نسبت شگردهاي رقيب هم براي درهم شكستن اين وحدت پيچيده‌تر شده و شدت يافته است.روشن است كه جريان اصولگرا به دليل پايبندي به اصول اخلاقي، هيچگاه براي مقابله به مثل تلاش نكرده و از تمسك به اينگونه روش‌ها پرهيز كرده است و برنامه‌‌اي براي دامن زدن به اختلافات داخلي جناح رقيب پيش بيني نكرده است به اميد آنكه جناح رقيب نيز آموزه‌هاي خويش در زمينه جنگ رواني عليه دشمن را عليه رقباي داخلي و هنگام انتخابات به كار نگيرد.

  • ارائه تصویر مخدوش از اسلام و ایران

محمدتقی فاضل‌میبدی-عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛ ۲۵ بهمن

مدتی‌پیش خبر ورود غیرقانونی دو قایق حامل نیروهای آمریکایی به داخل مرزهای آبی ایران، در بسیاری از رسانه‌های ایران و جهان بازتاب یافت. با هشیاری بهنگام برادران نیروی دریایی سپاه، این قایق‌ها متوقف شدند و در فرصتی کوتاه و با هماهنگی مناسب وزارت خارجه و سپاه پاسداران، مشخص شد این مسئله عمدی نبوده است، بنابراین آنها آزاد شدند تا این ماجرا به نحوی مطلوب فیصله پیدا کند. مقامات آمریکایی نیز از برخورد خوب ایران با ملوانان دستگیرشده تشکر کردند.

 در راهپیمایی ٢٢ بهمن امسال، حرکتی در قم و تهران انجام شد که زیبنده نظام جمهوری اسلامی نبود؛ رویداد دستگیری ملوانان آمریکایی به شکلی بازسازی شده بود که نیروهای حاضر در آن قایق‌ها را به حالت تسلیم و خواری نشان می‌داد. در یکی از صحنه‌ها، مردی را به صورت زن آمریکایی درآورده بودند و او را در انظار راهپیمایان به نمایش گذاشتند که طبیعتا شبکه‌های خبری این تصویرها را در سراسر جهان پخش کردند. سؤال این است که چنین کاری را با کدام منطق سیاسی و دینی می‌توان توجیه کرد؟ پس از مذاکرات هسته‌ای و به‌ثمرنشستن برجام که دولت فعلی آمریکا زیر فشار برخی جمهوری‌خواهان افراطی است، این‌گونه حرکت‌ها تا چه میزان به سود و صلاح دستگاه دیپلماسی ایران است؟ آیا این‌گونه اقدامات تحریک‌کننده نمی‌تواند اجرای برجام را با بهانه‌گیری‌های طرف مقابل همراه کند؟ آیا این نوع حرکات نمایشی به سود جمهوری‌خواهان افراطی در آمریکا نیست؟

آقای شمخانی، دبیر محترم شورای امنیت ملی ایران، به‌تازگی گفته است جمهوری‌خواهان آمریکا به ما پیغام دادند آمریکایی‌های زندانی در ایران را آزاد نکنید تا بهانه‌ای باشد برای شکست رقیبان دموکرات آنها. ایران با هوشمندی، اجازه استفاده افراطی‌های آمریکا از این مسئله را نداد و زندانیان را با ایرانیان زندانی در آمریکا مبادله کرد. حال آیا چنین حرکاتی به سود دستگاه تبلیغاتی تندروهایی مانند ترامپ نخواهد بود؟ ما از جریان گروگان‌های سفارت آمریکا در اول انقلاب و حل آن مشکل در الجزایر پس از پیروزی ریگان جمهوری‌خواه و زیان‌هایی که او به ایران وارد کرد، نباید درس بگیریم؟ طبیعی است برخی می‌خواهند سیاست‌های افراطی آمریکا را در ایران به دست عده‌ای، تشدید و تکرار کنند.

به نظر می‌رسد این نوع کارها اگر از روی حسن نیت هم باشد، انقلابی، اخلاقی، دینی و به سود منافع ملی ایران نیست. به‌نمایش‌گذاشتن چنین صحنه‌هایی اگر به نظر برخی، قدرت ما را نشان می‌دهد، اما براساس منطق سیاسی اسلام و نحوه برخورد با غیرمسلمانانی که در حال جنگ نیستند، با منطق دینی قابل دفاع نیست و ضعف اخلاقی را نشان می‌دهد. خانواده‌های این چند جوان آمریکایی یا دیگر شهروندان آمریکایی که این صحنه‌ها را  در رسانه‌های دنیا مشاهده می‌کنند، چه قضاوتی در باره ایران و اسلام خواهند داشت؟ آیا به جای کینه مردم آمریکا از مقامات سیاسی آمریکا به واسطه اشتباهات در خاورمیانه، ملتی کینه ملت دیگر را به دل نمی‌گیرد؟

نگارنده این سطور در مقام دفاع از منطق سیاست در ایالات متحده نیست، بلکه در مقام دفاع اخلاقی و عقلانی از اسلام است که پایه‌های عقل و اخلاق، اجازه تحقیر چند نیروی ارتش یک کشور خارجی را که در حال انجام مأموریت به اشتباه وارد مرزهای ما شده‌‌اند، به ما نمی‌دهد. این مسئله در دنیا هم بر خلاف حقوق انسان تلقی می‌شود. در پایان این آیه سوره ممتحنه را با هم مرور کنیم: « لا يَنْهاکُمُ الله عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِيارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ الله يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ: خدا شما را از نیکی‌کردن و عدالت نسبت به کسانی که در کار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی‌دارد، زیرا خدا عدالت‌پیشگان را دوست دارد».

  • ... وگنجشک‌ها جدی جدی می‌میرند

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان؛ ۲۵ بهمن

1- می‌گویند ناصرالدین‌شاه در یکی از روزها که به قصد شکار از شهر بیرون رفته بود با مشاهده گله آهوان درپی آنها اسب تاخته و از همراهان و ملازمان رکاب دور افتاده بود. شامگاهان خسته و کوفته به کاروانسرایی رسید و مصلحت آن دید که شب را به استراحت بگذراند تا ملازمان رکاب او را یافته و همراه آنان به پایتخت بازگردد. دروازه کاروانسرا بسته بود. ناصرالدین شاه دق‌الباب کرد و کاروانسرادار از پشت در پرسید کیست؟ ناصرالدین شاه به روال شاهان در پاسخ گفت؛ ما، سلطان‌بن‌سلطان، خاقان بن خاقان، شاه‌شاهان، سایه خدا بر سر ایران، قبله عالم، سلطان صاحبقران، اعلیحضرت شاهنشاه ایران هستیم! کاروانسرادار که حسابی گیج شده بود از پشت در به فریاد گفت؛ ان‌شاءالله خدای سبب‌ساز و بنده‌نواز در این شب سرد برایتان سرپناهی فراهم آورد، اینجا یک کاروانسرای کوچک است و برای اینهمه آدم جا نداریم!

2- بزرگنمایی فراتر از «گزافه» و «اغراق» درباره برجام که این روزها فضای تمامی نشست و برخاست‌ها و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های رئیس‌جمهور محترم و برخی دیگر از دولتمردان را به خود اختصاص داده است، در حالی است که دولت محترم هنوز به این سؤال ساده و دم‌دستی - و البته بسیار ضروری - نه فقط پاسخ روشنی نداده، بلکه اساسا هیچ پاسخی نداده است که در مقابل امتیازات نقد فراوانی که به حریف تقدیم کرده‌ایم، غیر از چند «وعده نسیه» که آنهم یکی پس از دیگری نقض شده و پوچ از کار درمی‌آید، چه دستاورد دیگری داشته‌ایم؟! تا آنجا که وقتی گفته می‌شود «به افتخار برجام دست بزنید»!  دقیقا نمی‌دانیم باید به کجای آن دست بزنیم؟ و برای کدام دستاورد، هورا بکشیم؟!

می‌گویند و اصرار دارند همه بپذیرند که «برجام فتح‌الفتوح بوده است»! «برجام بزرگترین دستاورد تاریخی ملت ایران است»، «برجام به معجزه شبیه است»! «برجام یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل ایران»! «اهمیت برجام از فتح خرمشهر هم بیشتر است»، «برجام سایه شوم جنگ را از سر مردم ایران برداشته است»! «برجام نه فقط بزرگترین پیروزی در تاریخ انقلاب بلکه بزرگترین پیروزی در تاریخ ایران است»!  «برجام نقطه آغاز شکوفایی اقتصادی است»!  برجام اشتغال‌زا، رونق‌دهنده تولید، جذب‌کننده سرمایه‌های خارجی، کارآفرین و...

کاش دولت محترم به جای اینهمه تعریف و تمجید از برجام و آنهمه بزرگنمایی درباره دستاوردهای آن فقط در چند جمله - تاکید می‌شود فقط در چند جمله - برای مردم توضیح می‌داد که زیر این تابلوهای رنگارنگ و چشمک‌زن کدام دستاورد قابل اشاره‌ای برای معیشت مردم، اقتصاد کشور و عزت و اقتدار ایران اسلامی جای دارد؟ آیا این، انتظار بی‌جایی است و یا توقع زیادی است؟!...

اما سخن در این نوشته، فراتر از برجام است، بخوانید!

3- دولت محترم هوشمندتر از آن است که نداند بسیاری از قوطی‌های پُر رنگ و لعاب ارائه شده درباره برجام، «پُر از خالی» است و اگرچه برجام به طور کامل بی‌دستاورد نیست ولی تقریبا  هیچیک از وعده‌های نسیه حریف تاکنون تحقق نیافته و در چشم‌انداز پیش روی نیز نه فقط نشانه‌ای از تحقق آن دیده نمی‌شود بلکه هر از چند گاه به جای تحقق دستاوردهایی که وعده داده شده است، بر فهرست «از دست‌‌داده‌ها» افزوده می‌شود!  که به عنوان مثال - و فقط به عنوان مثال - برخلاف آنچه در برجام وعده داده بودند، «سوئیفت» هنوز برقرار نشده و هیچ تبادل‌ تجاری قابل انجام نیست. در اولین روز اجرای برجام با افتخار اعلام شد که بیش از 1000 «ال‌سی» گشایش یافته است ولی آن روز «یکشنبه» بود و تمامی بانک‌های اروپایی در تعطیلات آخر هفته بودند و معلوم شد که ادعای یاد شده فقط یک «بلوف» بوده است و دولت محترم بعدها اعلام کرد که قرار بود 1000 ال‌سی‌گشایش یابد!

اعلام شده بود قرارداد خرید 118 فروند هواپیمای «ایرباس» با فرانسه منعقد شده است - که صرفنظر از  پرسش‌های فراوان درباره آن - چند روز بعد شرکت ایرباس رسما اعلام کرد، بدون اجازه آمریکا حاضر به فروش این هواپیماها نیست! آقای رئیس‌جمهور قول داده بود که با اجرای برجام بخش قابل توجهی از مشکل اشتغال حل می‌شود و جوانان ایران صاحب شغل خواهند شد ولی به جای آن در سفر فرانسه با شرکت در حال ورشکستگی پژو سیتروئن قرارداد بسته شد تا اقتصاد فرانسه با آنهمه جنایت و کینه‌توزی که علیه ایران اسلامی و مردم کشورمان مرتکب شده بود، از مرگ نجات یابد و برای جوانان فرانسوی شغل ایجاد شود و هنگامی که صدای اعتراض مجلس بلند شده و خواستار توضیح دولت درباره مفاد این قرارداد و چرایی آن شدند، آقایان اعلام کردند که این قرارداد «محرمانه» است! - دقیقا برخلاف نص صریح اصول 77 و 125 قانون اساسی - همین قید محرمانه بودن و مغایرت آن با اصول یاد شده قانون اساسی درباره قراردادهای نفتی نیز اعلام شده و...

اکنون جای این سوال است که دولت محترم از کدام «فتح‌الفتوح»! و یا «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»! و معجزه قرن! و... سخن می‌گوید و اگر آنچه در برجام از دست داده‌ایم و یا در حال از دست دادن آن هستیم، با اندک دستاورد حاصل از آن قابل مقایسه است و خود دولت نیز به فتح‌الفتوح بودن برجام اعتقاد دارد- که بعید است! - چرا دستکم به چند نمونه از دستاوردهای ملموس و عینی مورد ادعا اشاره نمی‌کند؟!

4- حالا به موضوع اصل یادداشت پیش روی بازمی‌گردیم و آن، این که دولت محترم از بزرگنمایی‌های اغراق‌آمیز درباره برجام و دستاوردهای نداشته - و یا اندک داشته- آن چه منظوری دارد؟ و کدام نقطه را نشانه رفته است؟ در این باره گفتنی است که؛

الف: بی‌تردید «نقطه مطلوب» این ماجرا در آینده‌ای بسیار نزدیک تعریف شده است. چرا که می‌دانند اغراق‌گویی درباره برجام نمی‌تواند دوام چندانی داشته باشد و افکار عمومی در فاصله‌ای نه چندان دور متوجه توخالی بودن تعریف و تمجیدهای گزاف خواهند شد.

ب: این نقطه مطلوب در کدام آینده نزدیک تعریف شده و در آینده نزدیک چه اتفاق و رخداد مهمی در پیش است؟ این سؤال، پاسخ روشن و خالی از ابهامی دارد؛ «انتخابات»

5- رئیس جمهور محترم پنهان نمی‌کند که خواستار مجلسی با حضور نمایندگان همسو با دولت است و به عنوان نمونه، ایشان در همایش استانداران به صراحت گفته بود «خواهان مجلس اعتدالی» است و البته هنوز تعریف مشخصی از اعتدال ارائه نداده‌اند و این واژه‌ را به معنای همراهی با دولت به کار برده و می‌برند! و موارد دیگری از همین دست که فهرست آن طولانی است.

اکنون می‌توان به وضوح نتیجه گرفت که تعریف و تمجیدهای غیرواقعی درباره برجام، کاربرد انتخاباتی دارد و مجموعه دولت اعتدال و مدعیان اصلاحات که متاسفانه و با عرض پوزش طی 3 سال گذشته دستاورد قابل ارائه چندانی نداشته‌اند و انبوهی از وعده‌های داده شده و تحقق نیافته در کارنامه خود دارند با بزرگنمایی درباره برجام؛

 الف: انتظار دارند بر ناکامی‌های خود در تحقق وعده‌ها سرپوش گذاشته و افکار عمومی را از مطالبه این وعده‌ها بازدارند!

ب: بر این تصورند که با معرفی برجام به عنوان «فتح‌الفتوح»! و معجزه قرن! و... چنته خالی از دستاورد خود را نه فقط «پُر»  بلکه حاوی «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»!  جلوه دهند و شاید بر این باورند که ارائه «این دستاورد بادکنکی»! می‌تواند آراء مردم را به حساب نامزدهای هوادار دولت فاکتور کند!

ج: ادعای «الگو بودن برجام»! و آمادگی برای «برجام 2»! در همین بستر قابل ارزیابی است و آقایان به یقین می‌دانند که اینگونه ادعاها، فقط می‌تواند کاربرد انتخاباتی داشته باشد و مردم، با بصیرت‌تر از آنند که یک معاهده با هزینه‌های سنگین را به عنوان «الگو» برای حل و فصل سایر مشکلات برگزینند! و این پرسش را نادیده بگیرند که مگر «برجام یک» چه دستاورد قابل ارائه‌ای داشته است که سخن از «برجام 2» نیز در میان باشد؟!

6- و اکنون سخنی با دولت محترم در میان است و آن، این که؛  چرا از بیان «واقعیت برجام» و توضیح درباره دستاوردهای ادعایی آن خودداری می‌کنید؟ به یقین گرد و غبار ناشی از بزرگنمایی‌های اغراق‌آمیز خیلی زود فرو می‌نشیند و واقعیت‌ها آنگونه که هست، در میدان دید همگان قرار می‌گیرد، کما این که مردم علی‌رغم آنهمه بزرگنمایی دولت محترم درباره برجام، واکنش مثبتی نشان ندادند و آن تعریف و تمجیدها را با واقعیات محسوس و ملموس از جمله چرخ معیشت خود همخوان ندیدند. از این روی به آسانی می‌توان نتیجه گرفت اینگونه اغراق‌ها نه فقط اغراق‌کنندگان را به مقصود نمی‌رساند بلکه می‌تواند به جایگاه دولت در نگاه مردم، آسیب‌های جدی نیز برساند و به قول یکی از شعرای کشورمان در اقتباس از شعر معروف «اریش فرید»  شاعر اتریشی؛ «بچه‌ها شوخی‌ شوخی به گنجشک‌ها سنگ می‌زنند و گنجشک‌ها جدی جدی می‌میرند»!

کد خبر 325019

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha